بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
حس و حال این روزهایم را منزوی مدت ها پیش غزل کرده است!!! امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه پشت کدامین در کسی جز تو تواند بود؟ اینک صعودم تا به اوج عشق ورزیدن امشب به یادت مست مستم تا بترکانم بین تو و من این همه دیوار و من با تو؛ چون نبض من در هستی ام پیچیده می آیی گفتم به افسونی تو را آرام خواهم کرد امشب ولی می بینمت دیگر نمی گیرد
در کوچه های ذهنم-اکنون بی تو ویرانه-
ای تو طنین هر صدا و روح هر خانه!
با هر صعود جاودان پیوند پیمانه
بغض تمام روزهای هوشیارانه
کز جان گره خورده ست این پیوند جانانه
گیرم که از تو بگذرم سنگین و بیگانه
عصیانی من! ای دل! ای بیتاب دیوانه!
تخدیر ِهیچ افیون و خواب ِهیچ افسانه!!!
نوشته شده در چهارشنبه 91/5/25ساعت
10:29 صبح توسط نازنین نظرات ( ) |
Design By : Pichak |